درودبر توبادفراوان.
تو مياستي آنكه مياستد جداازدگر منان.
نوشته ي زيبايي بود.
پيروز باشي.
سلام.توي زندگي از اين آخرشه ها خيييييييييلي پيش مياد.حالا يه وقت خداي نكرده عقده اي نشي؟راستي ضلع شمالي نصف النهار مبدا را هم كُلُكُم گشتيم اثري از دماغ مبارك نبود. كنجكاويه ديگه ببين آدمو تا كجاها مي كشونه.از اين كه سرزدي ممنون .خيلي با مزه مي نويسي. به شدت خنديديم.
هر چند بنده جسارت فرموده و در خدمت شما خود را مرد اعلام مي نمايم، (شرمنده) اما با اين حساب نوشته هات خيلي به دلم نشست. نه واقعا جالب بود برام! بازم ادامه بده،از اينكه مي بينم به وبلاگم سر زدي خوشحال شدم، البته بعد از اينكه نوشته هات را ديدم خوشحالتر.
قربونت ... بازم سر بزن
سلام
بابا مرامتو عشقه ......................
اپ ديتت خيلي باحاله كلي خنديدم بخدا ...بابا هنرمند ...دست به قلمي ها ...
شاد باشي و پيروز ....يا علي
خوب دوست عزيز ابن كارتو مي فرستم شايد كمي انرژي مثبت بگيري
و از عنقسي در بياي
به هر حال هيچي تو اين دنيا آخرش نيست بجز مرگ كه تازه اونم تولدي دوبارست:)
با تشكر س.شمس
راستي نگفتيد مشاركت مي كنيد يا نه
؟
اين شپش هم رو همه شپشاي ديگه! باشه تحملت ميكنيم شپشو جان!
اه اه اه حالمو به هم زدي. اينا چي بود اينجا نوشتي...
