سلام. دمتان گرم و دستانتان طلا كه جانا سخن از زبان ما مي گويي.مدتها بود كه با چنين پديدگاني بس معلوم الحال مواجه بوديم و جرات دم زدن نداشتيم. به عقده اي بس عظيم مبدل شده بود و سر دلمان نيز گير كرده بود.چقــــــــــــــــــــــــــــــــــــدر شور بود كه خان هم فهميد!!!!. در حالي كه كيلو كيلو باد در غبغب جابه جا مي كنند به خيال خوش تيپي خودشان امان از روزگارمان بريده بودند. من بعد آدرس وبلاگ شما و اين شاهكار فراموش نشدني زبان بسته ما و حال گير برخي ديگر خواهد شد.
پيروز باشيد و برقرار.