• وبلاگ : بازار شپش فروشها
  • يادداشت : شهادت آب
  • نظرات : 1 خصوصي ، 23 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     

    سلام

    ممنون از اينكه قدم رنجه كردين و اومدين!

    سلام

    واقعا مطلب جالب و مفيدي بوي ...

    پيروز و سربلند باشيد

    يا حق

    ممنون كه به ما سر زديد باز هم ميبينوتون

    سلام عالي بود

    قبلا اين رو جايي ديگه خونده بودم اما شما كاملتر نوشته ايد ممنون .

    ما كه حالا ميفهميم وقتي مادر بزرگمون به آب آيه الكرسي ميخوند و به خورد ما ميداد در حقيقت اون آب چه تغييراتي ميكرده و چه نيروي معنويئي در داخلش نفوذ ميكرده و با ما چه ميكرده. الان ميفهميم كه وقتي ميگن تا ظهور امام زمان ما به مقدار كمي از علوم دست پيدا كرديم يعني چي.

    سلام .ممنونم از حضورتان در وبلاگ لاله زار .تشكر مي كنم. راستش در اولين برخوردم در اينجا سوالي برايم پيش امد كه چرا بازار شپش فروشها

    را انتخاب كرديد؟اينقدر كلمات قشنگ و زيبا و معنوي وجود دارد دليل انتخابتان چيست؟

    در مورد اب همه چيز را گفتيد .خيلي شگفتيها در همين اب وجود دارد كه هنوز ناشناخته مانده

    يا حق

    پاسخ

    با سلام و ادب و احترام. بازار شپش فروشها معادل freemarket هست که در کشورهاي خارجي در اين بازارها همه جور چيزي از نو و دست دوم از شير مرغ تا جون آدميزاد در اون يافت ميشه. نمونه ش همين بازار حراجي هاي خودمونه مه همه چيزي توش پيدا ميشه. ما هم تصميم داريم يک حرکت نو انجام بديم و بر خلاف بقيه وبلاگها که در خصوص يک موضوع خاص مطلب مينويسن تو وبلاگ ما همه چيز يافت ميشه. از مطلب مذهبي تا نرم افزار و جوک و انواع اخبار. يادتون باشه تو بازار شپش فروشها هميشه يه چيز تازه واستون داريم. در پايان باز هم از نظر شما ممنونيم

    سلام

    خدا رحم كنه

    اون روزي كه قراره

    آسمان و زمين و آب و نون و در و دروار و دست و پا و ...

    شهادت بدن

    واي برما!

    نستجير بالله

    يا علي مدد

    سلام
    ستاره بر دو راهي شك ايستاد در طرفي تاريكي به او خيره شده بود و از سويي ديگر روشنايي با لبخند پيروزي به اين فكر ميكرد كه انتخاب ستاره اوست
    ولي به ناگه ستاره قدم در تاريكي گذاشت روشنايي به او خنديد گفت تو ديوانه اي اما ستاره به روشنايي قلب تاريكي راانتخاب كرد تا هميشه در دل او روشن بماند نه اينکه در پس قلب سياه روشنايي به مرگ لبخند بزند
    باز امشب دلم گرفته در تاريكي چشمانم ستاراي را جستجو ميكنم ايا او ميايد اه ..نميدانمميگويند تناهي فقط لايق وجود خداست اكنون باورم شده كه زرهاي از ان نيز برام مرگست
    ماندني در كار نيست ميروم تا ستاره به اشتباه اين سياهي را با دل سياهش انتخاب نكند.. اگر روزي ستاره سرگردان مرا ديديد بگوييد من برايش روشني جواداني را در عوض عمرم با خدا معامله كردم ان را به جاي تاريكي قلبم به جاي گذاشتم...(نويسنده مازيار. در شبي كه او ستاره اي نداشت23/7/85)
    بدرود
     <      1   2