سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازار شپش فروشها

از: یک زن و شوهر  چهارشنبه 84/3/11  ساعت 2:12 صبح  

صدای ضبط شده مردگان

images/20050510/dead.jpg جام جم آنلاین: آیا می توان صدای مردگان را در اتاقی ساکت و خالی ، روی نوار کاست معمولی ضبط کرد؟به نوشته الجزیره ، این سوال اولین بار بوسیله فردریک یورگنسون ، باستان شناس و کارگردان فیلم های مستند سوئدی سال ها قبل تحت عنوان پدیده صدای الکترونیکی مطرح شد.
محققان می گویند صدای مردگان را می توان بر روی نوارهای مجهز ثبت کرد اما بسیاری بر این گفته تردید کرده اند که آنچه شنیده می شود صدای مردگان نیست بلکه تنها امواج رادیویی است.
18 سال پس از درگذشت یورگنسون ، توجه به این موضوع با اکران فیلم وایت نویز که در آن مردی از زن مرده اش نامه هایی دریافت می کند ، از سر گرفته شد.
لیزا بتلر که به همراه همسرش یک انجمن اینترنتی در آمریکا دارد ، در این باره گفت: پس از نمایش این فیلم 60 نفر به تعداد اعضاء ما افزوده شد حال آن که پس از توضیحاتی درباره پدیده صدای الکترونیکی ، 88 هزار نفر ، عضو انجمن ما شدند.
بتلر معتقد است که آنچه ضبط شده ، صدای مردگان است و هیچ ربطی به امواج مغناطیسی ندارد.
در مقابل یواکیم ویسترلوند ، محقق گفت: همه این ها فکرهای بی اساس و تخیل است.


نظرات شما ()

از: یک زن و شوهر  شنبه 84/3/7  ساعت 2:35 عصر  

جلسه خواستگاری

سر جلسه خواستگاری... بعد از نیم ساعت سکوت!

مادر داماد: ببخشین، کبریت دارین؟

خانواده عروس: کبریت؟! کبریت برای چی؟!

مادر داماد: والا پسرم می خواست سیگار بکشه...

خانواده عروس: پس داماد سیگاریه...؟!

مادر داماد: سیگاری که نه... والا مشروب خورده، بعد از مشروب سیگار می‌چسبه...

خانواده عروس: پس الکلی هم هست...؟!

مادر داماد: الکلی که نه... والا قمار بازی کرد، باخت! ما هم مشروب دادیم بهش که یادش بره...

خانواده عروس: پس قمارم بازی می‌کنه...؟!

مادر داماد: آره... دوستاش توی زندان بهش یاد دادن...

خانواده عروس: پس زندانم بوده...؟!

مادر داماد: زندان که نه... والا معتاد بوده، گرفتنش یه کمی بازداشتش کردن...

خانواده عروس: پس معتادم بوده...؟!

مادر داماد: آره... معتاد بود، بعد زنش لوش داد...

خانواده عروس: زنش؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!

..... نتیجه اخلاقی: همیشه موقع خواستگاری رفتن کبریت همراهتون داشته باشین! 

 


نظرات شما ()

از: یک زن و شوهر  چهارشنبه 84/3/4  ساعت 1:56 صبح  

از دست رفتن یک هنرمند واقعی

به نام هستی بخش
از هیچ یک ازما نمی پرسند چه هنگام خدانگهدار تواندگفت


 از عادات انسانی اش نمی پرسند


 از خویشتنش نمی پرسند


 زمانی به ناگاه باید با ان رو در رو دراید تا وانهد بپذیرد طعم مرگ را. فروریختن را تا دگرباره بپا خیزد
درگذشت غم انگیز شاعر شوریده حال وعاشق ائمه اطهار
محمد رضا آقاسی


 رادرصبحگاه سوم خرداد به تمامی دوستدارانش تسلیت عرض میکنم .


نظرات شما ()

از: یک زن و شوهر  یکشنبه 84/3/1  ساعت 11:41 صبح  

آقا به خدا من از اول متاهل نبودم

آقا به خدا من از اول متاهل نبودم! روزگار به این روزمون انداخت!

همه‌اش از اون روز سرد پاییزی شروع شد...

اون روز، هوا سرد بود. پاییز بود. یعنی در واقع یک روز سرد پاییزی بود! من مثل آدم توی خیابون داشتم راه میرفتم. یکهو یه نفر صدام کرد:

- آقا ببخشید؟

برگشتم. چشمام توی چشماش افتاد. یه لحظه خشکم زد. انگار یخ زده بودم. چه چشمایی داشت. زیبا، دلربا، فریبنده، و «صورتی»! یعنی لنز گذاشته بود؟! یا اصولا PINK بود؟ نمیدونم!

یه روسری آبی داشت و یه مانتوی زرد که بعدها فهمیدیم زرد نبوده و سبز کمرنگ بوده!

به سختی تونستم جوابش رو بدم:

- بـ..بـ.. بعله؟!

خندید و سرش رو پایین انداخت.

(تفسیر: حالا یا از خجالت بود یا اینکه میخواست ببینه پاچه‌های من که بعدها قراره گاز گرفته بشه از چه جنسی‌ان!)‌

با مظلومیتی وصف ناشدنی جوابم رو داد:‌

- ببخشید دوزاری دارین؟!

و زندگی ما با یک دوزاری شروع شد!

با هم نقاط مشترک زیادی داشتیم. هر دومون سیب‌زمینی سرخ کرده دوست داشتیم، هر دومون گوجه‌فرنگی نمیخوردیم، هر دومون آدامس اوربیتس اکالیپتوس دوست داشتیم. هردومون از اتو کشیدن بیزار بودیم، و هردومون سریلانکا نرفته بودیم. دیگه چی؟؟ مم.. همین!

اولش با خودم فکر میکردم که آخه پسر به این خوش‌تیپی (‌خودمو میگفتم‌ها!)‌ حیف نیست به این زودی خودش رو درگیر زندگی مشترک کنه و حروم بشه؟! ولی بعدها، نظرم عوض شد. با خودم میگفتم:‌ دیدی پسر به این خوشتیپی حروم شد رفت؟! (خودمو میگفتم‌ها!)

اون روز سرد پاییزی... لعنتی!

آخه یکی نبود بگه بابا جون من! ظرفهای یه نفر کم بود که حالا خودت رو انداختی تو هچل و باید ظرفهای خانومت رو هم بشوری؟ آخه آدم عاقل! با کسی مزدوج میشدی که اتو کردن دوست داشته باشه! آخه مرد حسابی...!

به خدا من از اول متاهل نبودم!

من اولش آدم بودم!

 


نظرات شما ()

از: یک زن و شوهر  پنج شنبه 84/2/29  ساعت 10:59 صبح  

روزگار غریبی است نازنین!

بعضی از پسرها موهایشان را بلند می‌کنند!

بعضی از دخترها موهایشان را پسرانه کوتاه می‌کنند!  

 

درخیابان:

دختر:جـــــــــووون! جیگرتــــــــــــــــو!

پسر: ایییییییییییش! گمشو!

دختر: شماره بدم زنگ می‌زنی؟!

پسر: واه واه ! مگه خودت برادر و پدر نداری! واسه چی مزاحم پسر مردم می‌شی!

 

در مراسم خواستگاری:

دختر: ببینین یکی از شرایط من برای ازدواج با شما اینه که نباید برین سرکار!

و یکی دیگه از چیزایی که من خیلی روش متعصبم اینه که نباید موهاتون رو نامحرم ببینه...!

 

در حین زندگی مشترک:

دختر: ای بابا! آقا یه چایی نمی‌دی بخوریم؟!

پسر: دستم بنده!... راستی امروز فری اومده بود اینجا! با جعفر اینا! من کلی خجالت کشیدم! زن فری براش پلاک جواهر خریده...

دختر: آقا جون ندارررررررررررم! چی کار کنم؟! از دیوار مردم برم بالا؟!

پسر: آخه من تا کی باید بشورم و بسابم و بپزم...

دختر:......!


نظرات شما ()

از: یک زن و شوهر  دوشنبه 84/2/26  ساعت 11:37 صبح  

اینترنت کیلو چند؟؟؟؟؟؟؟؟

مکان: ساختمون پایتخت

آقا سلام! ببخشید یه اینترنت میخواستم!

- بله...؟

یه اینترنت میخوام بگیرم سرعت بالا . اینترنتاتون چند قیمته؟

- جانم...؟

اصلا اونو ول کن،‌ آقا من دیسکت خالی بیارم میتونین یه اینترنت برام روش کپی کنین؟

- ولی آخه...

آخه نداره دیگه! بی خیال کپی‌رایت! شما یه کپی به ما بده،‌ ما یه عمر ممنونت میشیم! این رفیق ما میگفت اینترنتشو نمیتونه به من ایمیل کنه، گفتم حالا اون ایمیل کنه، من که بلد نیستم دانلودش کنم، گفتم بیام از شما یه کپی بگیرم!

- اجازه بدین من توضیح بدم...

آهان... راستی... من جمعه‌ها خونه‌ام. اینتر نت که تعطیل نیست ایشالله...؟!

- نه نیست! ولی...

خوب خدا رو شکر! پس یه دو سری برام کپی بزنین، ‌برا بچه‌ها هم ببرم. راستی اینترنت شبا تا ساعت چند بازه؟

- آقا جان...! اینترنت که تعطیل نمیکنه...!

اِ...! چه خوب! حالا دیسکتاش چه رنگی باشه بیشتر اینترنت توش جا میشه؟!

- واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای!


نظرات شما ()

از: یک زن و شوهر  شنبه 84/2/24  ساعت 2:17 صبح  

این آخرشه

امروز اصلا تو مودش نیستم بد فرم.اخلاقمون وحشتناک شده شدیم عین زقنبود.تو رو خدا تحملمون کنید.
بالاخره پیش می یاد .هر کسی یه چند روزی درسال ممکنه حالش خوب نباشه ولی می گذره برامون دعا کنید این دیگه
اخرشه:
چی اخرشه؟ این که یه عمر تو کف پژو 206 بال بال زده باشی بعد یه روز نحس که برای تفریح داری میری شمال یه
پیکان گندیده مدل 48 مثل کرگردن بیاد بخوره تو ساق دماغت. الان بیشتر از یه هفته است دماغم از سقف اویزونه ودر
ضلع شمالی 128 درجه نصف النهار مبدا قرار دارد. این دیگه اخرشه
پیاز کوبیده با کلوچه فرد اعلای لاهیجان همراه با ابگوشت قنویت وکله پاچه اخرشه. اه اه
توی یک مسیر 3 ساعته توی اتوبوس نشسته باشی و خانم محترم؟ بغل دستی ات  انگشتش را در حدود دو بند کرده
باشه تو ی سوراخ دماغش وبا فراغ بال سرگرم باشه و محل هم به تو که حالت داره به هم می خوره نذاره
جای همتون خالی بود. دیگه اخرش بود.
همکلاسی ات کلی برات کلاس گذاشته باشه واز فکو فامیل ووضع توپشون وهزارداستان دیگه تعریف کرده باشه  بعد
گذرت بیفته دم خونشون. اون وقت ببینی بایه زیر شلواری که پاچه اش تا زانو تا خورده داره  با یه ژیان قز میت
که نه در داره نه کاپوت تک چرخ می زنه. این دیگه اخرشه
صندل با جورابی کثیف که بو میده. این که می گن اخرشه همین یارو بود.......       

  


نظرات شما ()
<   <<   6   7   8      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

برف و شیره
کارت ایرانسل بی‌مصرف است
انگیزه های غلط برای بچه دار شدن
نکاتی جالب در مورد امضا
تخم مرغ و آقای رئیس جمهور
[عناوین آرشیوشده]

فهرست


157466 :کل بازدید
22 :بازدید امروز
2 :بازدید دیروز

اوقات شرعی


حضور و غیاب


یــــاهـو

درباره خودم


بازار شپش فروشها
یک زن و شوهر
ما یک زن و شوهریم که طبق تحقیق از یک سالگی دنبال هم میگشتیم تا بالاخره همدیگه رو پیدا کردیم. جالب اینجاست که هر دومون متخصص بورس شپش هستیم.

لوگوی خودم


بازار شپش فروشها

لوگوی دوستان













لوگوی دوستان


لینک دوستان


انجمن تفکر مبانی
غریب آشنا
رایحه کودکی

آوای آشنا


اشتراک


 

آرشیو


گذشته
علمی
طنز
جالب

طراح قالب